جدول جو
جدول جو

معنی مخ کش - جستجوی لغت در جدول جو

مخ کش
گاز گاز انبر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ کَ / کِ)
آنکه یخ حمل کند. آنکه با ارابه یا مال یخ برد. آنکه ارابۀ یخ کشی کشد. (یادداشت مؤلف) ، مال یا ارابه ای که یخ برد. ارابۀ یخکشی. ارابه ای که با آن یخ حمل کنند. (یادداشت مؤلف). وسیلۀ نقلیه که با آن یخ به جاها برند، قلاب که بدان یخ از روی آب به سوی خود کشند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دُ فَ/ فِ)
می کشنده. می خوار. شرابخوار. باده خوار. می پرست. باده نوش. می گسار. که شرابخواری پیشه دارد. (از یادداشت مؤلف). شرابخوار. (آنندراج) :
عاشقان بوس و کنار و نیکوان ناز و عتاب
مطربان رود وسرود و می کشان خواب و خمار.
فرخی.
بلورین پیاله ز می لاله شد
کف می کش از لاله پرژاله شد.
اسدی (گرشاسب نامه)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام یکی از دهستانهای بخش بهشهر شهرستان ساری. این دهستان در جنوب خاوری بهشهر طرفین رود خانه نکا واقع شده و هوای آن معتدل و مرطوب و قسمتهای کنار رودخانه مالاریایی است. راه دهستان صعب العبور و مالرو و مرکز دهستان آبادی اولارا است. این دهستان از 20 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 4500تن است و دیه های مهم آن عبارتند از: غریب محله. اوارد. محمدآباد. پچت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا